در جستجوی مغز اینشتین: آیا آناتومی مغز «نابغهها» متفاوت است؟
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۲۷۰۹۲
وقتی اینشتین در اثر بیرونزدگی سرخرگ آئورت (آنوریسم آئورتی) در ۱۸ آوریل سال ۱۹۵۵ از دنیا رفت، پاتولوژیست بیمارستان پریسنتون که آن زمان شیفت کاریاش بود، مغز این مرد بزرگ را از جمجمه بیرون آورد.
به گزارش راهنماتو، توماس هاروی این کار را بدون کسب اجازه از خانواده اینشتین انجام داد و بهنظر میرسد که فکر میکرده ماده خاکستری این نابغه میتواند آناتومی نبوغ را آشکار کند ـ البته با فرض اینکه کسی بود که میتوانست این کار را انجام دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حالا بریان دی بورل، ریاضیدانی، که دانشجویان حساب و دیفرانسیلاش مدام به او شکایت میکردند «اینشتین نیستند»، درباره سنتی تحقیق کرده که مغز آدمهای نابغه را در جستجوی هوش معاینه میکند. او درباره سفرها و دردسرهای مغز اینشتین مطالعه کرده، و آن را «سرنوشتی عجیب، غمگین و مملو از پیچیدگیهای اخلاقی» توصیف کرده است.
اینشتین میخواست که جسدش سوزانده شود، اما هاروی مغز او را برداشت و از تحویل آن به بیمارستان خودداری کرد. نمونههای بافت دارایی پاتولوژیست بیمارستان محسوب نمیشوند. اما هاروی توانست نهایتاً اجازه پسر اینشتین را برای استفاده از این مغز برای اهداف علمی بگیرد.
بخشی از مغز در داخل یک ظرف آزمایشگاه نگهداری میشد و بقیه آن در آزمایشگاه آسیبشناسی دانشگاه پنسیلوانیا بود.
یک تکنسین آزمایشگاه به نام مارتا کلر، برطبق دستورالعملهای دقیق هاروی که در آن موقع بهترین روشهای ممکن را برای آمادهسازی نسوج عصبی به کار میبرد، ۸ ماه آینده را صرف کالبدشکافی بخشهایی از قشر مغز کرد و ۲۴۰ تکه شمارهدار از مواد پلاستیکی شفاف به سلوئیدین را جداسازی و ۱۲ مجموعه اسلاید میکروسکوپی را با برشهای رنگآمیزیشده جمعآوری کرد.
هاروی برخی از این مواد را برای دانشمندان دیگر ارسال کرد، اما هیچکدام چیز قابلذکری پیدا نکردند. او در سال ۱۹۶۰ از دانشگاه اخراج شد و آنچه از مغز اینشتین برایش باقی مانده بود را نیز با خودش برد. بورل در نوشتههای خود هاروی را فردی «خودمحور، اما دقیق» توصیف میکند و میگوید او بعضیاوقات شیشه حاوی مغز اینشتین را در یخدان نوشیدنیهایش نگهداری میکرد.
تا واسطه دهه ۱۹۸۰ کسی علاقه ویژهای به مطالعات مربوط به مغز اینشتین نداشت، اما از آن زمان، بهصورت دورهای گزارشهایی تلاش میکنند اینشتین را بر اساس آنچه از مغز او باقی مانده توضیح دهند.
برای مثال در سال ۲۰۰۹ مطلبی با عنوان «ویژگیهای غیرمعمول در لوبهای پاریتال (آهیانهای)» منتشر میشود که به گزارشهای دیگری که پیشاز آن درباره شیارها و برجستگیهای غیرمعمول در مغز او اشاره کرده بودند، میافزاید. بورل این مطالعات را «مطالعات پرایرادی میبیند که همگی، آنچه را که، با کمال تأسف، یکی از منتقدان "اسطوره شناسیِ عصبیِ نبوغ"، نامیده، مانند بذر پراکنده کردهاند.»
بورل مینویسد: «نیمدوجین گزارش درباره مغز او منتشر شده که هر کدامشان ویژگی آناتومی متفاوتی از مغز او را سرچشمه نبوغ و هوش او معرفی کردهاند ـ همه هم با هیاهوهای رسانهای همراه بوده است. هیچیک از آنها مبنای آناتومیکیِ معتبری برای نبوغ این مرد نشان ندادهاند.»
هاروی درنهایت بخشهای مغز را به مرکز دانشگاهی پرینستون که جانشین بیمارستان پرینستون بود، باز میگرداند. درعینحال، موزه ملی پزشکی و سلامت در سیلور اسپرینگ، ۵۰۰ اسلاید و عکسهای درجهبندیشده که هاروی گرفته را دارد. «سایر اسلایدها و قطعات و تکهها در میان دهها موزه و محقق دانشگاهی پخشوپلا شدهاند.»
یک نکته در اینمیان بسیار جلبتوجه میکند. عکسهای هاروی از مغز نشان میدهد که اینشتینی که معروف بود مغز بزرگی دارد، درحقیقت به لحاظ فیزیکی مغز کوچکی داشت. اما برخی آدمها حقیقتاً و واقعاً میخواهند که مغز فرد نابغه با مغز بقیه ما به لحاظِ فیزیکی تفاوت داشته باشد.
یکی از نخستین افرادی که با او رفتار مشابهی شد، ریاضیدان آلمانی، کارل فردیش گاوس بود که در سال ۱۸۵۵ از دنیا رفت. آناتومیشناسی که مغز گاوس را درآورد، درنهایت مغز ۹۴۶ نفر دیگر، از جمله لرد بایرون، شاعر، و ژرژ کویه، طبیعتگرا، و مغز کارگران یدی و زنان نظافتچی را هم مطالعه کرد. مشکل این بود که این آناتومیشناس ویژگیهای یکسانی را در ساختار مغز همه افراد از اقشار مختلف جامعه شناسایی کرد.
بورل مینویسد: «علیرغم تلاشهای مشتاقانه طی دو دهه اخیر برای شناسایی آناتومی افراد نابغه و باهوش، دانشمندان امروزه هیچ تفاوتی با دهه ۱۸۰۰ ندارند.»
بورل نتیجهگیری میکند: «ما نمیتوانیم که آیا افراد با مغز «ریاضی» یا «نبوغ متولد میشوند و این اصلاً مهم نیست. در پسِ موفقیتهای گاوس یک زندگی وجود دارد که در همه ابعاد خود وقف کنجکاوی، همکاری، تفکر و البته از همه اینها مهمتر، سختکوشی، شده است.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: انیشتین قیمت طلا و ارز قیمت موبایل مغز اینشتین مغز او
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۲۷۰۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شرمآورترین جستجوی سرمربی در تاریخ بایرن!
به گزارش ورزش سه، این آخرین پیغام امتناعی برای حضور در تیم فوتبال بایرن مونیخ پس از سه مربی دیگری بود که بایرن باب مذاکره را با آنها باز کرده بود؛ نفر اول ژابی آلونسو، نفر دوم یولیان ناگلزمان و سومین نفر رالف رانگنیک (سرمربی تیم ملی اتریش).
ژابی آلونسو که مورد علاقه لیورپول هم بود، خیلی زود و پیش از قطعی شدن قهرمانی بایر اعلام کرد که به پروژه خود در لورکوزن ادامه خواهد داد و یولیان ناگلزمان نیز درست در بحبوحه تلاشهای بایرن برای بازگرداندن این مربی به مونیخ، زیر قرارداد جدید خود با فدراسیون فوتبال آلمان را امضا کرد تا پس از جام ملتهای اروپا نیز کار خود را در مانشافت ادامه بدهد.
بایرن بعد از این دو گزینه به سراغ رالف رانگنیک، سرمربی سابق منچستریونایتد و مدیرفنی لایپزیش، رفت اما این مربی باسابقه آلمانی نیز با اعلام رضایت از شغلش در تیم ملی اتریش اعلام کرد که قصد ندارد موقعیت فعلی خود را با حضور در بایرن به خطر بیندازد. رانگنیک در حال حاضر هدایت یکی از بهترین تیمهای ملی اروپایی را بر عهده دارد و پس از ناکانی در یونایتد دلیلی نمیبیند تا خود را در دامان توقعات و انتظارات فراوانی که هواداران و مدیران باشگاه آلمانی دارند، بیندازد.
این یک ناکامی تمام عیار برای ماکس ابرل، مدیر ورزشی جدید بایرن مونیخ است که اتفاقا دو گزینه از سه گزینه اصلی او برای سرمربیگری در مونیخ قبلا با او سابقه همکاری داشتهاند. در این روزها تصویری مشترک از او و اولی هوینس، رئیس افتخاری باشگاه، دست به دست میشود که انگار اولی در گوش ماکس چیزی میگوید و بیلد برای این تصویر تیتر زده: شرمآورترین جستجو برای انتخاب سرمربی.
این تیتر کاملا درست به نظر میرسد. بایرن مونیخ، باشگاهی است که این باور دربارهاش وجود دارد که میتواند هر مربیای را برای حضور در مونیخ وسوسه کند، اما در شرایطی که تعداد مربیان تراز اول و نمره یک به سختی به انگشتان دو دست میرسد، هیچ سرمربی بیکاری که استانداردهای مونیخ را داشته باشد، در دسترس آنها نیست. این مشکلی بود که به نوعی لیورپول و بارسلونا نیز به آن دچار بودند و البته ممکن است چلسی هم به زودی درگیر آن بشود.
بارسا در این مورد خیلی زود توافقنامه خود را با سرمربی سابقش، ژاوی، علنی کرد و اعلام کرد که با وجود همه حرفهای قبلی، او در کمپ نو به کار خود ادامه خواهد داد. لیورپول نیز به سراغ یک گزینه عجیب (آرته اسلات) رفت و حالا مشخص نیست که در فصل آینده چه در انتظار میراث کلوپ خواهد بود. بایرن هم که با مربیان مختلفی به بن بست خورده، در نهایت شاید دوباره کار را به خود توخل واگذار کند. این مسئله حداقل یک دلیل روشن دارد؛ اینکه هیچکدام از مربیانی که برای جایگزینی توماس توخل در نظر گرفته شده بودند، در حد این سرمربی آلمانی نیست.
توخل هدایت تیمهای بزرگی مثل دورتموند، پاری سن ژرمن و چلسی را بر عهده داشته و بایرن چهارمین رختکن بزرگی است که او هدایتش را در دست داشته و پس از یک قهرمانی در فصل گذشته بوندسلیگا، امسال اسیر اوج گیری باورنکردنی بایرلورکوزن شده است. اما بعد از افت شدید بایرن پس از فیفادی ماه فروردین، حالا همه با درخشش لورکوزن کنار آمدهاند و فضا برای مونیخ آرامتر شده است، به خصوص که آنها آرسنال را در لیگ قهرمانان حذف کردهاند و نمایشی درخشان مقابل رئال در نیمه نهایی به اجرا گذاشتند که شاید اعتمادبهنفس ناشی از آن منجر به صعودشان به فینال هم بشود.
این در حالی است که هواداران مونیخ در هفتههای گذشته اقدام به جمعآوری امضا برای بقای توخل کرده و همین مسئله حال سرمربی غالبا ناسازگار بایرن را بهتر کرده و او حالا شوخطبعانهتر و بانمکتر برابر خبرنگاران حاضر میشود. توخل در آخرین نشست مطبوعاتی به روشنی از احتمال تغيير عقیدهاش برای ادامه همکاری با مونیخیها گفته و البته پالسهایی که از اطراف باشگاه به گوش میرسد نیز حاکی از این است که این مربی آلمانی قرارداد خود را با بایرن تجدید خواهد کرد.
البته این ایده مخالفانی هم دارد؛ به عنوان مثال دیدی هامان، مدافع سابق بایرن و کارشناس اسکای که ژوزه مورینیو را بهترین گزینه برای مونیخیها میداند. همچنین از مربیانی مثل راجر اشمیت (بنفیکا) نیز به عنوان یک گزینه بالقوه برای جايگزينی توخل یاد میشود، اما مورینیو با نام بزرگش و اشمیت با موفقیتهای چند ساله نیز اعتباری پایینتر از سرمربی فعلی بایرن دارند که آرام آرام ایدههایش در مونیخ سر و شکل بهتری پیدا کرده و شاید جتل و هوای تازه رختکن، او و تیمش را به موفقیتی پیشبینی نشده و باورنکردنی برساند.
البته توخل یک مخالف بزرگ دیگر هم دارد؛ اولی هوینس که شاید برادرزادهاش، سباستین را گزینه مناسبتری برای هدایت تیم میداند. او اما بعد از مصاحبه نه چندان به موقعش علیه توخل در هفته گذشته کاملا بایکوت شده و خود را زیر سوال برده است. میشود گفت فعلا همه بادها بر بادبان توخل میوزد، مگر آنکه حذف در بازی برگشت نیمه نهایی مقابل رئال شرایط او را دوباره قرمز و منفی کند.